استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟

تسهیلات سرمایه گذاری
ریاست تسهیلات سرمایهگذاری در عرصههای تشویق، ترغیب و جذب سرمایهگذاران داخلی و خارجی، ارایه خدمات برای جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی و انعکاس افغانستان به حیث مقصد مناسب برای سرمایهگذاری تشکیل گردیده است.
نقش ریاست تشویق و حمایت از سرمایهگذاری
ریاست تسهیلات سرمایهگذاری نقش مهم و اساسی را جهت ایجاد بستر مناسب برای جلب، جذب و تشویق سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی غرض نیل به اهداف اصلی و تطبیق استراتژی وزارت صنعت و تجارت به منظور رشد و توصعه اقتصادی در کشور ایفا مینماید.
ریاست تسهیلات سرمایهگذاری به اساس استراتژی ملی افغانستان که بر وفق ماده (10) قانون اساسی که چنین صراحت دارد (دولت از سرمایهگذاری و تشبثات خصوصی در چوکات اقصاد بازار تشویق و حمایت به عمل آورده و حفاظت آنرا مطابق احکام قانون تضمین میکند.) تشکیل گردیده است
دیدگاه
انعکاس افغانستان به حیث مقصد مناسب برای سرمایهگذاری که باعث ایجاد اشتغال و رشد اقتصادی فراگیر شود.
ماموریت ریاست تسهیلات سرمایهگذاری
ریاست تسهیلات سرمایهگذاری تمرکز برای ارتقای سرمایهگذاری و تجارت متقابل بین افغانستان و بقیه کشورها منطقه و جهان تلاش نموده و از طریق ارایه خدمات ملموس و غیرملموس جهت جذب سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی و داخلی به منظور انکشاف و توسعهی سرمایهگذاری و اقتصاد کشور ادای مسئولیت میکند.
فعالیتهای ریاست تسهیلات سرمایهگزاری
- جلب و جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی از طریق ارایه معلومات در مورد فرصتهای سرمایهگذار؛
- ارایه خدمات سرمایهگذاری و همچنان سکتورهای بالقوه؛
- ترتیب، تنظیم و تحقیق فرصتهای سرمایهگذاری و تشریک آن به اتاقهای چهارگانه، درج آن در دیتابیس و ارایه آن به سرمایهگذاران و جوانب ذیربط؛
- ترتیب بستههای تشویقی برای سرمایهگذاران داخلی و خارجی به تفکیک هر سکتور جهت تشویق و جذب سرمایهگذاران در سکتورهای خاصی که افغانستان دارای مزیت برتری و رقابتی میباشد؛
- ارایه خدمات به سرمایهگذاران خارجی از قبیل (رهنمای سرمایهگذاران برای آگاه شدن از قوانین و مقررات و چگونگی سرمایهگذاری در افغانستان و ارایه خدمات در بخشهای اخذ زمین برای ایجاد شرکتها، قوانین بانکهای افغانستان، چگونگی ثبت و راجستر شرکتها، ارایه خدمات اخذ ویزه و پاسپورت) و. برنامههای حمایتی؛
- ترتیب و تنظیم پالیسی و پلانهای دراز مدت ریاست تسهیلات سرمایهگذاری مطابق پلان استراتژی وزارت صنعت و تجارت و راهکارهای تطبیقی آن؛
- ارایه خدمات حمایوی و تشویقی به سرمایهگذاران در تمام مراحل سرمایهگذاری جهت تقویت آنها؛
- طرح راهکارهای موثر حمایوی و تشویقی به منظور حمایت از سرمایهگذاری در ساحات صنعتی کشور؛
- طرحریزی، اولویتبندی و مدیریت برنامهها متعدد برای ارایه تصویر مثبت از افغانستان به عنوان مقصد مناسب برای سرمایهگذاری؛
- همآهنگی با ریاستها و آمریتهای وزارت صنعت و تجارت در مرکز و ولایات برای جمعآوری اطلاعات در مورد فرصتهای سرمایهگذاری و در اختیارگذاشتن آنها به سرمایهگذاران؛
- ایجاد روابط با سرمایهگذاران جهت جلب آنها برای سرمایهگذاری در کشور؛
- ارایه خدمات اخذ پاسپورت و ویزه برای سرمایهگذاران داخلی و خارجی؛
تطبیق بوردعالی حمایت از سرمایهگذاری در کشور، براساس تعهد مقام عالی ریاست جمهوری اسلامی افغانستان که در رأس وزارت صنعت و تجارت قرار دارد؛ وظیفه سپرده شده تا اقدامات را در عرصه فراهمآوری محیط مناسب برای سرمایهگذاران خارجی انجام دهد.
استراتژی خروج
استراتژی خروج استراتژی خروج یک طرح احتمالی است که توسط سرمایه گذاران، معامله گران، سرمایه گذاران ریسک پذیر یا صاحبین مشاغل با هدف تسویه حساب یا نقد کردن داراییهای مالی و… در زمان خروج، برنامهریزی میشود. این استراتژی میتواند برای خروج از یک کسب و کار بدون سود اجرا شود. که در این شرایط هدف اجرای این استراتژی کم کردن ضرر است. استراتژی خروج را همچنین میتوان در استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ زمانی که سرمایهگذار به هدف سود خود رسیده است، اجرا کرد. برای مثال سرمایهگذاران فرشته در یک کسب و کار میتوانند پس از رسیدن به مرحله عرضه عمومی اولیه، این استراتژی را اجرا کنند. از دلایل دیگری استفاده از ای استراتژی، ایجاد تغییرات قابل توجه در بازار است.
محتویات
تعریف استراتژی خروج
استراتژی خروج به برنامهای از پیش تعیینشده گفته میشود که هریک از کارآفرینان، سرمایهگذاران، معامله گران و صاحبان مشاغل با هدف تسویهحساب یا نقد کردن داراییهای مالی و… در زمان خروج اجرا میگردد که میتواند فراتر از توافقات انجامشده صورت بگیرد. این استراتژی ممکن است برای خروج از سرمایهگذاری غیر فعال و اتمام یک سرمایهگذاری بدون سود انجام گیرد بنابراین در این صورت هدف از اجرای استراتژی خروج محدود کردن زیان و ضرر است. ممکن است این استراتژی زمانی اجرا شود که سرمایهگذار به سود هدفگذاری شده رسیده باشد. بهعنوانمثال، یک سرمایهگذار فرشته ممکن است در یک شرکت استارت آپ استراتژی خروج را در اولین مراحل کار اجرا نماید. از دیگر دلایل اجرای این استراتژی را میتوان به تغییرات چشمگیر بازار به دلیل اتفاقات فاجعهبار، دلایل قانونی اشاره کرد و همچنین ممکن است سرمایهگذار به دلیل بازنشستگی از کار دست بکشد و درآمد خود را نقد نماید. خروج کسبوکارها نباید با استراتژی خروج بازارهای اوراق بهادار جهانی اشتباه گرفته شود. نکات کلیدی
- استراتژی خروج، برنامهای از پیش تعیینشده برای نقد کردن اموال مالی است که در یک سرمایهگذاری تجاری انجامشده است.
- استراتژی خروج، میتواند شامل عرضه سهام در اولین مراحل کار، مالکیت، خرید های فرعی باشد ولی ممکن است بهصورت استراتژیک و با هدف جلوگیری از ورشکستگی و ضرر اجرا گردد.
- استراتژی های خروج همواره بر توقف روشهای زیانبار و بدون سود در معاملات تأکید دارند.
گزینههای خروج برای سرمایه گذاران خطر پذیر و بنیان گذاران
خروج از استارتاپ (Exit) به چه معناست؟ چرا خروج از استارتاپ مهمترین مرحله از فرآیند مدیریتی یک صندوق سرمایه گذاری خطرپذیر است؟ سرمایه گذاران خطرپذیر به طور متوسط چند سال پس از سرمایه گذاری روی استارتاپ از آن خروج میکنند؟ انواع گزینههای خروج از یک استارتاپ کدامند؟ خروج موفق از استارتاپ مستلزم چه عواملی است؟ زمانبندی خروج چه نقشی را در پرتفلیوی سرمایه گذار خطرپذیر بازی میکند؟ در این مطلب با مفهوم خروج از استارتاپ، اهمیت و گزینههای آن و در مطالب بعدی بلاگ با اهمیت زمانبندی، نمونههایی از موفقترین خروجها و همچنین رفتار خروج صندوقهای سرمایه گذاری خطرپذیر در جهان آشنا میشوید.
خروج بنیانگذاران از استارتاپ
اگر مسیری که بنیانگذار هر استارتاپ طی میکند را به چهار مرحله تفکیک کنیم، آن مراحل عبارتند از:
- ساختن
- جذب سرمایه از سرمایه گذاران خطرپذیر
- افزایش مقیاس
- خروج
خروج از استارتاپ و دریافت نقدینگی در ازای سهام تحت مالکیت، آخرین مرحله و تعیین کننده سهم کارآفرین از ارزش ماجراجویی خود خواهد بود. فرض کنید استارتاپی موفق در مراحل میانی توسعه، درخواستی مبنی بر فروش تمامی سهام خود به شرکتی بزرگ و همصنعت را دارد. شرکت بزرگتر با انگیزه بکارگیری تکنولوژی استارتاپ در راستای ایجاد مزیت رقابتی و افزایش سود اقتصادی، پیشنهاد خرید با مبلغی بسیار بالاتر از ارزشگذاری استارتاپ در آخرین مرحله جذب سرمایه را داده است. واضح است که در صورت موافقت هیئت مدیرهی استارتاپ، تمامی سهامداران اعم از بنیانگذاران، سرمایه گذاران خطرپذیر و شاید پرسنل، سهام خود را در ازای دریافت وجه نقد، سهام شرکت خریدار و یا ترکیبی از این دو فروخته و از استارتاپ خروج میکنند. (البته در مواقعی که استارتاپ پیشنهاد خریدی دریافت نمیکند، خود بنیانگذاران در صورت تمایل به خروج فرآیند زمانبر معرفی استارتاپ به شرکتهای دیگر را طی میکنند.) میتوان گفت اهمیت خروج برای بنیانگذاران استارتاپ در مقایسه با سرمایه گذاران خطرپذیر کمتر است؛ چرا که معمولا کارآفرینان برخلاف سرمایه گذاران خطرپذیر محدودیت زمانی ندارند. عمر یک صندوق سرمایه گذاری خطرپذیر محدود (10 سال) است. به این معنا که تا پایان این بازه زمانی، بایستی صندوق از تمامی استارتاپهای موجود در پرتفلیو خروج و بازده را میان سرمایه گذاران صندوق (نهادهای ثروتمند مانند صندوقهای بازنشستگی، بعضا بانکها و بیمهها، نهادهای خیریه و دانشگاهی، شرکتهای بزرگ و…) تقسیم کند.
از طرف دیگر کارآفرین ممکن است بدلیل پیوند عمیقی که با استارتاپ خود دارد، شاید بتوان گفت رابطهای پدرانه/ مادرانه با استارتاپ:) به صورت جدی به خروج فکر نکند.
به عقیده من، کارآفرین واقعی (فردی که بتواند شرکتهای دیگری را هم از الف تا ی بسازد) در صورت عدم خروج (البته پس از اطمینان از پایداری نسبی وضعیت استارتاپ) و راهاندازی استارتاپهای دیگر، به توانمندیهای خود خیانت کرده است. (پیشنهاد میکنم این پادکست از راجر دیکی، بنیانگذار Gigster را بشنوید).
خروج صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر
اگر مسیری که یک صندوق یا شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر طی میکند را به 4 مرحله تفکیک کنیم، آن چهار مرحله عبارتند از
- جذب سرمایه از نهادهای ثروتمند
- شناسایی استارتاپها و سرمایه گذاری
- مدیریت و نظارت بر استارتاپهای موجود در پرتفلیو
- خروج
از دیدگاه یک سرمایه گذار خطرپذیر خروج و دریافت نقدینگی در ازای سهام تحت مالکیت، آخرین و مهمترین مرحله از این فرآیند است که به طور متوسط 5 الی 7 سال پس از سرمایه استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ گذاری رخ میدهد. مهمترین مرحله از این منظر که تعیینکننده میزان بازده سرمایهگذاری (Capital Gain) خواهد بود. این فرآیند علاوه بر “کلیدی بودن” ویژگی دیگری دارد: “دشوار بودن”
برخلاف سرمایهگذاران فعال در بازارهای مالی عمومی، سرمایهگذاران خطرپذیر بدلیل عدم بهرهمندی از امکان فروش سهام مالکیت خود در بازار بورس با مشکلات بزرگی در زمینه قیمتگذاری سهام (Pricing) و نقدینگی (Liquidity) مواجه هستند.
بنابراین اهمیت بررسی گزینههای موجود برای خروج مطرح خواهد شد که متأسفانه از تنوع چندانی نیز برخوردار نیستند. در ادامه به معرفی یکایک گزینههای خروج خواهیم پرداخت.
گزینههای خروج از استارتاپ
تملیک (Acquisition)
اصلیترین استراتژی خروج از استارتاپ، فروش سهام به شرکتی بزرگتر در صنعت مورد فعالیت یا صنعتی مشابه در ازای دریافت وجه نقد، سهام شرکت خریدار و یا ترکیبی از این دو میباشد. معمولا هدف شرکت بزرگتر (خریدار) از تملیک، بهرهمندی و بکارگیری محصول و یا تکنولوژیِ بکار رفته در شرکت کوچکتر (شرکت هدف) است بگونهای که به مزیت رقابتی و در نهایت به افزایش سود اقتصادی منجر گردد. معمولاً در این نوع خروج، مدیران و کارکنان کلیدی که سهامدار میباشند، تا زمانی پس از تملیک که سهام طبق برنامه واگذاری تعیین شده به ایشان واگذار شود همکاری خود با شرکت خریدار را ادامه میدهند. در واقع اساس این نوع از تملیک، همافزایی پیشبینیشده بین محصول و یا خدمت ارائه شده توسط شرکت هدف و شرکت خریدار است. نوع دیگری از تملیک (Acquihire) نیز بر اساس توانمندی تیم بنیانگذار شرکت هدف صورت میگیرد. بعبارت بهتر، شرکت خریدار ارزشی برای محصول فعلی شرکت هدف قائل نیست و خواستار تملیک تیم و انتقال آنان به شرکت خود از طریق ارائه پیشنهادهایی مبنی بر حقوق و مزایایی بسیار بالاست. از آنجا که این نوع تملیک در مراحل ابتدایی توسعه انجام میشود به بازده چندان چشمگیری برای سهامداران نمیانجامد.
ادغام و تملیک (Mergers and Acquisitions)
این فرآیند شامل ادغام دو شرکت مشابه و هماندازه (Merger of equals) و خرید یا تملیک (Acquisition or takeover) شرکت کوچکتر (هدف) توسط شرکتی بزرگتر (خریدار) است. تفاوت دو فرآیند نامبرده در تشکیل و عدم تشکیل شرکتی جدید است. به عبارت بهتر در حالت ادغام، شرکتی جدید ایجاد میشود حال آنکه در تملیک، تغییری در نام و برند خریدار پس از خرید شرکت هدف ایجاد نمیشود. هدف از این فرآیند که در آن شرکت توسط شرکتی مشابه و بزرگتر خریداری میگردد، افزایش کارایی، سهم از بازار و در نهایت سود اقتصادی شرکت خریدار با بهرهبرداری از برخی ویژگیهای شرکت هدف از قبیل موارد زیر است:
- قابلیتها
- منابع
- محصولات
- منطقه جغرافیایی سرویسدهی
- تکنولوژی و یا دارایی فکری
- پتانسیل رشد سهام
- جامعه مشتریان
- عملیات سودده
البته گاهی دو شرکت همصنعت و رقیب یکدیگر بوده و هدف از ادغام و تملیک صرفاً حذف رقابت موجود است. برای مشاهده نمودار مربوط به ارزش کل معاملات ادغام و تملیک صورت گرفته در مقیاس جهانی و از سال 1985 تا 2018 به این لینک مراجعه کنید. بدلیل پیچیدگی ادغام و تملیک، بسیاری از شرکتهایی که قصد خرید شرکتهای کوچکتر را دارند این فرآیند را در کنار شرکتهای مشاوره مالی و همچنین تأمین سرمایهها پیش میبرند. برخی شرکتهای بالغ و بزرگ برنامهای نظامیافته برای پایش گزینههای ادغام و تملیک موجود و سپس انجام این فرآیند بصورت سالانه (Programmatic M&A) دارند. در ایران تعداد خروجها از هر دو روش معرفی شده، بسیار کم است. دلیل آن هم میتواند تعداد بسیار کم شرکتهای تکنولوژی محورِ بزرگ و با منایع مالی کافی برای خرید استارتاپها، نداشتن دیدگاه استراتژیک این شرکتها و یا عدم وجود استارتاپهای موفق و قابل خریداری ست.
بازخرید سهام (Buy Back)
این فرآیند خروج که بیشتر در مورد سرمایهگذاران در مراحل بلوغ شرکتها، صندوقهای اختصاصی (Private Equities) رخ میدهد ساده و بسیار محبوب است. در این نوع خروج، خود بنیانگذار و یا شرکت، سهام سرمایه گذار خطر پذیر را خریداری میکند. پیشنیاز امکان چنین خروجی وجود قرارداد سهام با اختیار فروش (Puttable Shares) میان سرمایهگذار خطر پذیر و بنیانگذار است. نکته بسیار مهم در این نوع خروج، وضعیت نقدینگی بنیانگذار میباشد. در واقع امضای این قرارداد و اعطای حق بازخرید سهام به بنیانگذار، در صورت کافی نبودن نقدینگی در دسترس او ممکن است ریسک مذاکرات و چانهزنیها مبنی بر کاهش قیمت سهام و یا در نظر گرفتن بازه زمانی برای پرداخت بخشی از مبلغ تعیین شده را به دنبال داشته باشد.
فروش سهام در بورس (IPO or the sale after the IPO)
رؤیای هر سرمایهگذار خطرپذیر، خروج از طریق عرضه اولیه سهام شرکت در بورس است چرا که این خروج به بیشترین بازده سرمایهگذاری ممکن میانجامد. البته احتمال وقوع این رؤیا بسیار کم (فرض کنید 1 از 100) است. بعبارت بهتر از هر 100 مورد سرمایه گذاری روی استارتاپها، تنها یک مورد، موفق به فروش سهام به عموم میشود. معمولا این نوع خروج مربوط به زمانیست که شرکت به بلوغ رسیده و امکان جذب سرمایه از صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر و یا صندوقهای اختصاصی را ندارد. این شرکت اگر پیشنیازها و شرایط لازم برای عام شدن را محقق کند، با پشت سر گذاشتن مقدمات لازم و نسبتا پیچیده عرضه اولیه سهام، بخشی از سهام را بصورت عمومی و برای نخستین بار به سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی در بورس میفروشد. البته سرمایهگذاران خطرپذیر ممکن است در صورت مالکیت درصدی قابل توجه نتوانند تا مدتی مشخص پس از این رخداد، سهام خود را بفروشند.
انواع استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه
به صورت کلی و به زبان ساده میتوان گفت استراتژی معاملاتی بیانگر همان جمله معروف «کجا بخریم، کجا بفروشیم؟» است. یا به عبارت دیگر استراتژی معاملاتی به شما نشان میدهد که چه زمانی وارد بازار شوید و چه زمانی از آن خارج شوید. از آنجایی که بازار ایران بازاری یک طرفه (One Day) است فقط میتوان برای موقعیت خرید مدت استراتژی معاملاتی را در نظر بگیرید. در ادامه این مطلب از کارگزاری حافظ، انواع استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه بررسی شده است.
آشنایی با انواع استراتژی معاملاتی بازار سرمایه
استراتژی معاملاتی یک نوع استراتژی است که تنوع بالایی دارد. به عبارتی به ازای هر شخص فعال در بازار سرمایه احتمالا یک استراتژی معاملاتی وجود دارد چون اساسا استراتژی معاملاتی سلیقهای و بر مبنای تشخیص هر سرمایهگذار است.
اما میتوان برای استراتژی معاملاتی دو روش تحلیلی در نظر گرفت که این دو روش شامل تحلیل تکنیکال یا نموداری و تحلیل فاندمنتال یا بنیادی است.
در کل باید همیشه در نظر داشت که معامله در بازار سرمایه همان عمل خرید و فروش براساس تغییرات بازار برای کسب سود حاصل از تغییرات و حرکات قیمت است. نکته مهمی که باید اینجا در نظر داشت این است که ذهنیت استراتژی خرید و نگهداری که رویکردی بلند مدت است و در بین سرمایهگذاران منفعل وجود دارد با رویکرد خرید و فروش متفاوت است. با ما همراه باشید تا بیشتر با دو تحیلیل تکنیکال و تحلیل فاندمنتال برای تدوین استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه آشنا شوید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تجزیه و تحلیل تکنیکال روشی است که برای ارزیابی سرمایهگذاریها و شناسایی فرصتهای معاملاتی با انجام تجزیه و تحلیل روند آماری جمعآوری شده از فعالیتهای تجاری مانند حرکت و حجم قیمت معاملات در آن استفاده میشود.
بر خلاف تجزیه و تحلیل بنیادی که تلاش میکند ارزش اوراق بهادار را براساس نتایج تجاری مانند فروش و درآمد حاصل از آن ارزیابی کند، تجزیه و تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم معامله متمرکز است.
تجزیه و تحلیل تکنیکال سعی دارد حرکات قیمت هر ابزار قابل معاملهای را که عموما عرضه و تقاضا میشود از جمله سهام، اوراق بدهی، معاملات آتی و ارز را پیشبینی کند.
روش تحلیل تکنیکال جهت مشخص کردن نقاط حمایت و مقاومت برای ورود به موقعیت است. تریدرها روشهای مختلفی برای تحلیل تکنیکال دارند که میتوان آنها را به عنوان 4 استراتژی مشترک تحلیل تکنیکال در نظر گرفت.
4 استراتژیهای مبتنی بر تحلیل تکنیکال
روشهای مختلفی برای انجام یک استراتژی فعال معاملاتی استفاده میشود که در هر کدام محیط بازار و خطرات ذاتی بازار در نظر گرفته میشود. در ادامه چهار مورد از رایجترین استراتژیهای معاملاتی تکنیکال آورده شده است.
1. معاملات روزانه (Day Trading)
معاملات روزانه شاید شناخته شدهترین سبک معاملات و تجارت فعال باشد. این نوع معامله اغلب یک اسم مستعار برای تجارت فعال خود محسوب میشود. معاملات روز، همانطور که از نام آن پیداست، روش خرید و فروش اوراق بهادار در همان روز است.
در این معاملات موقعیت خریدها یا موقعیتها در همان روزی بسته میشوند. به طور سنتی، معاملات روزانه توسط تریدرهای حرفهای، مانند متخصصان یا بازارسازان انجام میشود. با این حال، تجارت الکترونیکی این رویه را برای تریدرهای تازه کار متفاوت کرده است.
2. معامله موقعیت (Position Trading)
برخی، معاملات موقعیت را یک استراتژی خرید و نگهداری و معامله فعال نمیدانند. با این حال، معاملات موقعیت، هنگامی که توسط یک تریدر کارکشته انجام میشود، میتواند نوعی معامله فعال باشد.
در معاملات موقعیت از نمودارهای بلندمدت، از روزانه تا ماهانه، در ترکیب با روشهای دیگر برای تعیین روند جهت فعلی بازار استفاده میشود. این نوع معامله بسته به روند ممکن است از چند روز تا چند هفته و گاهی بیشتر طول بکشد.
معاملهگران برای تعیین روند یک اوراق بهادار به دنبال سیگنالهای تشخیص روند هستند. با پرش و سوار شدن بر «موج»، معاملهگران از موقعیتهای نزولی و صعودی بازار بهرهمند میشوند. معاملهگرانی که به دنبال ترندهای بازار هستند معمولا به دنبال تعیین جهت بازار میروند، اما سطح قیمتی اوراق را پیشبینی نمیکنند.
به طور معمول، معاملهگرانی که به دنبال ترندهای بازار میروند بعد از اینکه روند خود را تثبیت کردند، دیگر معامله نمیکنند و وقتی روند شکسته شد، معمولا از موقعیت خارج میشوند. این به این معناست که در دورههای نوسان زیاد بازار، معاملات دشوارتر است و موقعیتهای آن به طور کلی کاهش مییابد.
3. معاملات نوسانات (Swing Trading)
با شکسته شدن روند، معاملهگران نوسانگیر معمولا وارد بازی میشوند. در پایان ترند، معمولا نوسان قیمت وجود دارد زیرا ترند جدید تلاش میکند خود را تثبیت کند. معاملهگران نوسانگیر با شروع نوسان قیمت، خرید یا فروش میکنند.
معاملات نوسان یا همان سوئینگ معمولا بیش از یک روز برگزار میشوند اما مدت زمان کمتری نسبت به معاملات ترند دارند. معاملهگران Swing اغلب مجموعهای از قوانین تجارت را براساس تجزیه و تحلیل فنی یا بنیادی برای خود ایجاد میکنند.
این قوانین معاملاتی یا الگوریتمها برای شناسایی زمان خرید و فروش اوراق بهادار طراحی شدهاند. اگرچه الگوریتم نوسان معامله نباید دقیق باشد و اوج یا دره حرکت را پیشبینی کند، اما به بازاری نیاز دارد که در یک جهت یا جهت دیگر حرکت کند. بازار محدود برای معاملهگران سوئینگ یا نوسان خطرناک است.
4. معاملات اسکالپینگ (Scalping)
اسکالپینگ یا اسکالپ تریدینگ یکی از استراتژیهایی معاملاتی زود بازده است و توسط تریدرهای فعال به کار گرفته میشود. اساسا، این امر مستلزم شناسایی و بهرهبرداری از کارمزد (اختلاف قیمت فروش و قیمت خرید) است که به دلیل عدم تعادل موقتی در عرضه و تقاضا، کمی گستردهتر یا باریکتر از حد معمول است.
اسکالپرها هیچگاه به دنبال استفاده از حرکات وسیع بازار یا معاملات حجم زیاد ندارند. در عوض، آنها به دنبال استفاده از حرکات کوچکی هستند که اغلب با حجم معاملات اندازهگیری شده اتفاق میافتند.
از آنجا که سطح سود هر معامله اندک است، اسکالپرها به دنبال بازارهای نسبتا نقدی هستند تا اینکه دفعات معاملات خود را افزایش دهند. بر خلاف معاملهگران نوسان ساز، اسکالپرها بازارهای آرام را که مستعد حرکت ناگهانی قیمت نیستند، ترجیح میدهند.
ابزارهای مهم تحلیل تکنیکال بازار سرمایه
تحلیلگران فنی بازار سرمایه همیشه برای تحلیل قیمت سهام از ابزارهای مختلف تحلیلی استفاده میکنند. ابزارهای مهم تحلیلی بازار شامل الگوهای نمودار، اندیکاتورها، اسیلاتورها، حجم معاملات، کانالها، نوسان بازار و الگوهای کندل یا شمع هستند.
تحلیل فاندمنتال یا بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی روشی برای اندازهگیری ارزش ذاتی یک اوراق بهادار با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط است. تحلیلگران بنیادی هر آنچه را که میتواند به ارزش اوراق بهادار تاثیر بگذارد، از جمله عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل اقتصادی خرد مانند تاثیر مدیریت شرکت را مطالعه میکنند.
هدف نهایی این تحلیل رسیدن به عددی است که یک سرمایهگذار بتواند آن را با قیمت فعلی اوراق بهادار مقایسه کند تا ببیند اوراق بهادار کم ارزش هستند یا بیش از حد ارزشگذاری شدهاند.
این روش تجزیه و تحلیل سهام در مقابل تجزیه و تحلیل فنی یا تکنیکال در نظر گرفته میشود، که جهت قیمتها را از طریق تجزیه و تحلیل دادههای تاریخی بازار مانند قیمت و حجم پیشبینی میکند.
تحلیل بنیادی کمی و کیفی
مشکلی که در تعریف کلمه فاندمنتال یا بنیادی وجود دارد این است که این کلمه میتواند هر چیزی را که مربوط به رفاه اقتصادی یک است را پوشش دهد.
عوامل اساسی مختلفی که در تحلیل فاندمنتال بررسی میشود را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: عوامل کمی و عوامل کیفی. معنای مالی این اصطلاحات با تعاریف استاندارد آنها تفاوت چندانی ندارد. در ادامه تعریف اصطلاحات کمی و کیفی از فرهنگ لغت آورده شده است:
کمی: مربوط به اطلاعاتی است که میتواند به تعداد و مقدار نشان داده شود.
کیفی: مربوط به اطلاعاتی است که ماهیت یا استاندارد دارند نه مقدار.
در این زمینه، مبانی کمی، همان اعداد هستند. آنها ویژگیهای قابل اندازهگیری را در بر میگیرند. به همین دلیل بزرگترین منبع دادههای کمی شامل درآمد، سود، دارایی و موارد دیگر است که قابل اندازهگیری هستند.
اصول كيفي هم مواردی هستند که قابل لمس نیستند. اینها ممکن است شامل بررسی کیفی نام تجاری شرکتهای منتشرکننده اوراق و غیره باشد.
نه تجزیه و تحلیل کیفی و نه کمی هیچ یک بر دیگری برتری ندارند. بسیاری از تحلیلگران هر دو معیار کمی و کیفی را با هم در نظر میگیرند.
استراتژی برای تحلیل فاندمنتال
چهار اصل اساسی وجود دارد که تحلیلگران همیشه در بررسی سهام در نظر میگیرند که همه کمی تا کیفی هستند. آنها عبارتند از:
مدل تجاری: شرکتی که قرار است اوراق خرید و فروش شود دقیقا چه کاری انجام میدهد؟ به دست آوردن داده برای پاسخ به این سوال به این آسانی که به نظر میرسد، نیست. مثلا اگر مدل تجاری شرکتی مبتنی بر فروش مرغ فستفود باشد، آیا درآمد خود را از این طریق به دست آورده است؟ یا فقط با ثبت شرکت هزینههای حق امتیاز و حق رای دادن را پرداخت میکند؟
مزیت رقابتی: موفقیت طولانی مدت یک شرکت که اوراقش خریداری میشود عمدتا به دلیل توانایی آن شرکت در حفظ یک مزیت رقابتی و حفظ آن است. مزیتهای قدرتمند رقابتی استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ مانند نام تجاری کوکاکولا و سلطه مایکروسافت بر سیستم عامل رایانههای شخصی، ایجاد یک خندق در یک کسبوکار است که به آن اجازه میدهد رقبا را از خود دور نگه دارد و از رشد و سود برخوردار شود. وقتی یک شرکت میتواند به یک مزیت رقابتی دست یابد، سهامداران آن میتوانند برای دههها سود خوبی دریافت کنند.
مدیریت: برخی معتقدند که مدیریت مهمترین معیار سرمایهگذاری در اوراق یک شرکت است. این حرف منطقی است چون اگر رهبران یک شرکت نتوانند به درستی برنامه را اجرا کنند، حتی بهترین مدل تجاری نیز محکوم به فنا است.
اگرچه دیدار و ارزیابی واقعی مدیران برای سرمایهگذاران خرده بازار سرمایه کاری دشوار است اما میتوان برای ارزیابی مدیران به وبسایت شرکت مراجعه کرده و رزومه افراد برتر و اعضای هیئت مدیره را بررسی کرد و دید که عملکرد آنها در مشاغل قبلیشان چقدر خوب بود؟
حاکمیت شرکتی: حاکمیت شرکتی سیاستهای اعمال شده در یک سازمان را نشان میدهد که نشاندهنده روابط و مسئولیتهای بین مدیریت، مدیران و سهامداران است. این سیاستها همراه با قوانین و مقررات شرکت در اساسنامه شرکت و آییننامه آن تعریف و تعیین میشود.
همیشه به خاطر داشته باشید که شما میخواهید با خرید اوراق یک شرکت به نوعی با آن شرکت تجارت کنید. به ویژه توجه داشته باشید که آیا مدیریت به حقوق سهامداران و منافع سهامداران احترام میگذارد یا خیر. اطمینان حاصل کنید که ارتباطات آنها با سهامداران شفاف، واضح و قابل درک باشد.
در نظر گرفتن صنعت یک شرکت هم در کنار بررسی مشتری، سهم بازار شرکتها، رشد کل صنعت، رقابت، مقررات و چرخههای تجاری هم مهم هستند. از طرفی، یادگیری نحوه کار صنعت درک عمیقتری از سرمایه مالی یک شرکت به سرمایهگذار بازار سرمایه خواهد داد.
صورتهای مالی (مبانی کمی را باید در نظر گرفت):
صورتهای مالی واسطهای است که اطلاعات مربوط به عملکرد مالی یک شرکت را نشان میدهد. علاقهمندان به تحلیل بنیادی از اطلاعات کمی که از صورتهای مالی جمعآوری شده برای تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری استفاده میکنند.
سه صورت مهم مالی عبارتند از: صورت سود، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد.
ترازنامه
ترازنامه بیانگر سوابق داراییها، بدهیها و حقوق صاحبان شرکت در یک زمان خاص است. ساختار مالی تجارت به روش زیر محاسبه میشود:
دارایی = بدهی + حقوق صاحبان سهام
داراییها منابعی را نشان میدهند که کسبوکار در یک بازه زمانی مشخص صاحب یا کنترل آنها است. این داراییها شامل مواردی مانند پول نقد، موجودی، ماشینآلات و ساختمانها است. طرف دیگر معادله، ارزش کل تامین مالی شرکت را برای به دست آوردن آن دارایی نشان میدهد.
تامین مالی در نتیجه بدهیها یا حقوق صاحبان سهام انجام میشود. بدهیها نشاندهنده بدهی است (که البته باید بازپرداخت شود)، در حالی که حقوق صاحبان سهام نشاندهنده ارزش کل پولی است که صاحبان آن در تجارت مشارکت کردهاند از جمله سود بازمانده، یعنی سود حاصل از سالهای گذشته.
صورت درآمد
در حالی که ترازنامه در بررسی یک کسبوکار از رویکرد لحظهای استفاده میکند، صورت سود و زیان عملکرد شرکت را در یک بازه زمانی مشخص اندازهگیری میکند. از نظر فنی، میتوان یک ترازنامه برای یک ماه یا حتی یک روز داشت، اما فقط گزارش شرکتهای سهامی و سالانه را مشاهده خواهید کرد.
در صورت سود و زیان اطلاعاتی در مورد درآمد، هزینهها و سود حاصل از فعالیتهای تجاری آن دوره ارائه شده است.
گزارش گردش پول نقد
صورت جریان های نقدی نشان دهنده سوابق ورود و خروج وجوه نقد یک کسب و کار طی یک دوره زمانی خاص است. به طور معمول ، صورت جریان های نقدی بر فعالیت های زیر مربوط به پول نقد متمرکز است:
وجوه حاصل از سرمایه گذاری (CFI): وجهی که برای سرمایه گذاری در داراییها و همچنین درآمد حاصل از فروش سایر مشاغل، تجهیزات یا داراییهای بلند مدت استفاده میشود.
وجه نقد از محل تامین مالی (CFF): وجه نقدی که از محل صدور و استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ استقراض وجوه پرداخت یا دریافت میشود.
جریان نقدی عملیاتی (OCF): وجه نقد حاصل از عملیات روزمره کاری.
صورت گردش وجوه نقد از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا برای یک تجارت بسیار دشوار است که بتواند وضعیت وجه نقد خود را دستکاری کند. حسابداران میتوانند کارهای زیادی را برای دستکاری درآمد انجام دهند، اما جعل پول نقد در بانک کار سختی است. به همین دلیل، برخی از سرمایهگذاران از صورت جریان وجوه نقد به عنوان معیار محافظه کارانهتری برای عملکرد شرکت استفاده میکنند.
نتیجهگیری
نکته مهمی که سرمایهگذاران بعد از ورود به بازار سرمایه باید به آن دقت داشته باشند و در صورتی که میخواهند خودشان مدیریت سرمایهگذاریشان را به عهده بگیرند این است که برای آشنایی با انواع استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه زمان بگذارد تا در سرمایهگذاریش موفقتر عمل کند.
دو نوع مهم استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه شامل تحلیل تکنیکال و تحیلی فاندمنتال است که هر کدام به روشهای مختلفی میتوانند به تدوین استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه کمک کند.
سرمایهگذاران بازار سرمایه باید به خاطر داشته باشند که هیچ کدام از استراتژیهای معاملاتی در بازار سرمایه یعنی تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندمنتال بر دیگری ارجحیت ندارد بلکه ترکیب این دو استراتژی است که میتواند به کسب موفقیت در بازار معاملاتی موثر باشد.
بررسی ارزش سرمایه گذاری میکرواستراتژی در بازار ارزهای دیجیتال
میکرواستراتژی، شرکت سهامی عام با 129.218 بیت کوین خزانه، گزارش درآمد سه ماهه اول 2022 خود را منتشر کرده است. براساس گزارش شرکت بررسی ذخایر بیت کوین، میکرواستراتژی در سه ماهه اول 170.1 میلیون دلار به خاطر هزینه های کاهش قیمت بیت کوین از دست داده که به طور قابل توجهی بالاتر از 146.6 میلیون دلار ضرر در سه ماهه چهارم سال 2021 بوده است.
میکرواستراتژی یک شرکت آمریکایی است که هوش تجاری، نرم افزار موبایل و خدمات cloud-based ارائه می کند. میکرواستراتژی اکنون به جای دلار به هیئت مدیره خود به بیت کوین پرداخت می کند. براساس گزارش کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالات متحدهSEC، ارزش دارایی بیت کوین میکرواستراتژی در 31 مارس 2022 به 2.896 میلیارد دلار رسیده است که نشان دهنده 1.071 میلیارد دلار در کل زیان کاهش ارزش از زمان خرید بوده است.
همچنین براساس این گزارش، بیت کوین های میکرواستراتژی به مبلغ 3.967 میلیارد دلار خریداری شده اند که نشان دهنده میانگین هزینه هر بیت کوین تقریباً 30700 دلار می باشد. قابل ذکر است که این ارزش کمتر از قیمت فعلی بازار در حدود 38900 دلار و همچنین بسیار کمتر از پایین ترین قیمت امسال یعنی 33 هزار دلار بوده است.
افزایش خزانه بیت کوین
نزدیک به دو سال است که مدیر عامل شرکت، مایکل سیلور با ارائه ارز فیات قابل تبدیل و عرضه سهام عادی و افزایش نقدینگی در تلاش برای افزایش خزانه بیت کوین خود می باشد. میکرو استراتژی خرید بیت کوین را در طول آشفتگی اقتصادی ناشی از همه گیری در آگوست 2020 آغاز کرده تا از آن به عنوان پوشش خزانه داری به جای دلار ایالات متحده استفاده نماید.
مایکل سیلور همچنین یکی از مشاوران برجسته بیت کوین استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ بوده و دائماً از موقعیت خود برای دستیابی به مخاطبان جهانی استفاده کرده است. اخیراً، شرکت او یک وام با بهره بیش از 200 میلیون دلار از ارائه دهنده پرداخت ارزهای دیجیتال سیلورگیت با پشتیبانی خزانه بیت کوین میکرو استراتژی را ارائه داده است. این وام به شرکت کمک می کند تا بیت کوین بیشتری خریداری کند.
میکرواستراتژی تا پایان امسال به خرید بیت کوین ادامه خواهد داد، اگرچه مشخص نیست که آیا بیشتر از سال گذشته خرید خواهد کرد یا خیر، همچنین شرکت میکرو استراتژی هیچ برنامه ای برای فروش بیت کوین خود ندارد. مایکل سیلور با وجود سقوط بازار ارزهای دیجیتال، 25 میلیون دلار دیگر بیت کوین خریداری کرده است.
بهترین استراتژی نوسانگیری و معاملات کوتاهمدت
اینکه بدانید از چه اندیکاتورهایی استفاده کنید و بهترین استراتژی برای نوسانگیری چیست، مهارت شما را به طرز چشمگیری بهبود میدهد. اگر به شکل نادرست از اندیکاتورها و اوسیلاتورها استفاده کنید، نمودار را به شکل اشتباهی تفسیر و در نهایت زیان خواهید کرد. اندیکاتورهای تکنیکال تشخیص روند را برای شما آسان میکنند، اما میتوانند گمراهکننده نیز باشند. در این مطلب از چشم بورس بهترین استراتژی نوسانگیری برای فارکس، بورس و ارز دیجیتال را بررسی میکنیم.
بهترین استراتژی نوسانگیری و معاملات کوتاهمدت
چرا از ترکیب اندیکاتورها استفاده میکنیم؟
اگر چه اندیکاتورهای تکنیکال ابزارهای مفیدی هستند، اما نباید فراموش کنید که هر کدام نقاط ضعف خود را دارند. چنانچه تنها از یک اندیکاتور برای تشخیص روند استفاده کنید، ممکن است بخشی از روند را از دست بدهید. با ترکیب چندین اندیکاتور و اوسیلاتور در یک استراتژی واحد، ریسک معاملات کاهش و بازدهی افزایش مییابد. اما چگونه باید اندیکاتورها را ترکیب کنیم؟
ترکیبی از اندیکاتورها برای نوسانگیری
استفاده از تعداد زیادی اندیکاتور وسوسهانگیز است، اما باید از زیادهروی بپرهیزید. انتخاب ترکیب درستی از اندیکاتورها بسیار حساس است. تریدرهای مبتدی معمولا چندین اندیکاتور با اطلاعات مشابه را استفاده میکنند، در این صورت تصمیمگیری سخت و حتی ناممکن میشود. به شکل زیر نگاه کنید، هر سه اندیکاتور مکدی، RSI و استوکستیک یک روند مشابه را نشان میدهند.
بهترین استراتژی نوسانگیری
پس ابتدا باید تفاوت اندیکاتورها را بدانید. اندیکاتورها را میتوان در سه گروه دستهبندی کرد.
اندیکاتورهای دنبالکنندهی روند
اندیکاتورهای دنبال کننده روند به ما میگویند که قیمت در حال حاضر در نقطهی اشباع خرید و یا اشباع فروش است. بسیار از اندیکاتورهای دنبال کننده یا پیرو مانند باند بولینگر در قالب یک کانال نمایش داده میشوند. کانالی که مشخص میکند آیا قیمت در شرف شکسته شدن است یا خیر؟
اندیکاتورهای مومنتوم
مومنتوم در اصل شتاب و سرعت حرکت قیمت را نشان میدهد. اندیکاتورهای مومنتوم مانند شاخص قدرت نسبی (RSI)، به شما اطلاعت مفیدی در مورد جهت و قدرت روند فعلی میدهد. با استفاده از مومنتوم ریسک باز کردن پوزیشن معاملاتی بسیار کم میشود.
اندیکاتورهای حجم
برای بررسی رابطه قیمت و حجم از اندیکاتورهای حجمی استفاده میشود. افزایش حجم معاملات برای تشخیص روند بسیار مفید است. اما برای اینکه بتوانید سیگنالهای حجم را بهتر درک کنید از این اندیکاتورها استفاده کنید. حجم تعادلی (OBV) از بهترین اندیکاتورهای حجم برای نوسان گیری است.
اگرچه هدف تمام اندیکاتور پیشبینی روند بازار است، اما استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ هر کدام از زاویهی خاصی قیمت را تحلیل میکنند. اگر به بازار از زوایای مختلف نگاه کنید، نگاهی دقیق و واقعبینانه خواهید داشت. باید تفاوت اندیکاتورها را درک کنید وگرنه گمراه خواهید شد. مثلا کسی که همزمان از RSI، مکدی و استوکستیک استفاده میکند، در واقع با یک نگاه بازار را تحلیل میکند. همه آنها اندیکاتور مومنتوم هستند و اطلاعات آنها تقریبا مشابه است.
وقتی چند اندیکاتور مشابه استفاده میکنید ممکن است به اشتباه فکر کنید که سیگنال قدرتمندتری دریافت کردهاید. رفع این مشکل بسیار ساده است. کافی است بهترین ترکیب اندیکاتورها و اوسیلاتورها را بدانید.
اجزای بهترین استراتژی نوسانگیری
حال به قسمت هیجانانگیز میرسیم. ابتدا باید مشخص کنیم برای بهترین استراتژی نوسانگیری از کدام اندیکاتورها استفاده کنیم. ما سه نوع اندیکاتور دنبالکننده، مومنتوم و حجم را با هم ترکیب میکنیم و یک استراتژی واحد میسازیم. این استراتژی برای نوسانگیری در همهی بازارها از جمله بورس، فارکس و ارز دیجیتال کارآمد است.
1. اندیکاتور مومنتوم RSI
شاخص قدرت نسبی یا RSI یک اندیکاتور بسیار محبوب است. کار با این اندیکاتور ساده و اطلاعات مفیدی در مورد جهت و قدرت روند میدهد. برای استفاده از آن نیازی نیست محاسبات ریاضی را بدانید. ما از این اندیکاتور برای تعیین محدودههای اشباع خرید و فروش استفده میکنیم.
اندیکاتور RSI
2. اندیکاتور حجمی OBV
دومین اندیکاتور در استراتژی ترکیبی ما، اندیکاتور حجم تعادلی یا OBV است. اوسیلاتور OBV قیمت و حجم را ترکیب میکند و از این طریق ورود و خروج پول از بازار را به شما نشان میدهد. ایدهی اصلی OBV بر این اساس است که قیمت و حجم باید هم راستا باشند. اکنون تنها کاری که باید انجام دهیم بررسی آخرین اندیکاتور برای تکمیل استراتژی نوسانگیری است.
اندیکاتور OBV
3. باند بولینگر
باند بولینگر بهترین اندیکاتور تعقیبکنندهی روند و سومین اندیکاتور از استراتژی ترکیب اندیکاتورها است. خرید و فروش با استفاده از نوارهای این اندیکاتور یک استراتژی تجاری موثر است اگر با دیگر اندیکاتورها و اوسیلاتورها استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ ترکیب شود. حال به استراتژی ترکیبی ما میرسیم.
اندیکاتور باند بولینگر
بهترین استراتژی نوسانگیری
در این استراتژی ما از سه اندیکاتور استفاده میکنیم. این سه اندیکاتور را در بخش قبل معرفی کردیم: RSI، باند بولینگر، و حجم تعادلی (OBV). این ترکیب از اندیکاتورها همهی جنبههای روند یعنی جهت، مومنتوم و حجم را بررسی میکنند. استراتژی نوسانگیری ما در هر دورهی زمانی قابل استفاده است. فقط باید مراحل زیر را دنبال کنید:
1. قیمت باید نوار میانی بولینگر را به سمت بالا بشکند و بالاتر از آن بسته شود.
همانطور که میبینید مرحله اول بسیار ساده است. خبر خوش اینکه باقی مراحل هم به همین سادگی است. بسته شدن قیمت بالای نوار میانی اولین تایید استراتژی ما است. پس از این تایید سایر اندیکاتورها را باید بررسی کنیم.
مرحله اول استراتژی نوسانگیری
2. منتظر بمانید تا شاخص RSI بالای 50 قرار گیرد.
اندیکاتور RSI مومنتوم یک حرکت را نمایش میدهد. قرار گرفتن RSI در بالای 50 به معنای تایید دوم است. تا اینجا میدانیم که از دو جنبه حرکت صعودی تایید شده است. این تایید ممکن است همزمان اتفاق نیفتد و باید برای تایید دوم کمی منتظر بمانید.
مرحله دوم استراتژی نوسانگیری
3. منتظر بمانید تا اندیکاتور OBV صعودی شود.
آخرین مرحله، تایید حجمی است. ما میخواهیم همراه با پول هوشمند ترید کنیم. در همین راستا، به دنبال شواهد ورود پول هوشمند و قدرت خرید واقعی هستیم. باز هم ممکن است کمی برای تایید سوم صبر کنیم. اما حال سه تایید شروع روند، مومنتوم و حجم را داریم.
مرحله سوم استراتژی نوسانگیری
حال وارد یک موقعیت معاملاتی بلندمدت شدهایم اما باید حد ضرر و حد سود را در استراتژی نوسانگیری تعیین کنیم. در بند بعدی این مساله را شرح میدهیم.
4. حد ضرر را زیر نوار پایین باند بولینگر قرار دهید.
حد ضرر به اندازه زمان و نقطهی ورود مهم است. قرار دادن حد ضرر زیر باند پایین بولینگر منطقی است. شکست نوار پایین بولینگر، کل استراتژی نوسانگیری ما را باطل میکند.
مرحله چهارم استراتژی نوسانگیری
5. حد سود جایی است که باند بولینگر به پایین میشکند.
آخرین نقطه حد سود است. ما برای استراتژی ترکیبی باید یک حد سود قرار دهیم که مرحلهی پنجم و آخر است. بسیار شبیه حد ضرر است اما پس از یک صعود هر گاه دیدید که باند پایین در حال شکسته شدن است، معامله را ببندید. به زبان سادهتر، وقتی قیمت دارد معکوس میشود.
دقت کنید برای خروج ما فقط از یک اندیکاتور استفاده میکنیم. نقطهی ورود امن بسیار مهم است، اما برای خروج نباید منتظر تایید سه اندیکاتور باشیم. اگر خیلی درنگ کنیم ممکن است تمام سود از دست برود. به شکل زیر نگاه کنید:
مرحله پنجم استراتژی نوسانگیری
آیا استراتژی ما بهترین استراتژی برای نوسانگیری است؟
اگر مقاله را یک بار دیگر بخوانید متوجه میشوید که قاعدهی کلی، انتخاب اندیکاتورها با سه جنبهی مختلف است. ما این اندیکاتورها و اوسیلاتورها را انتخاب کردیم چون نقاط ضعف همدیگر را میپوشانند. همچنین از سه جنبه بازار را بررسی میکنند. شما میتوانید با استفاده از اندیکاتورهای تشخیص جهت، مومنتوم و حجم استراتژی استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ معاملاتی خود را بسازید.
باید زمان صرف کنید و اندیکاتورها را به خوبی بیاموزید. در عین حال فراموش نکنید هیچکدام از استراتژیها کامل نیستند. در بازار بسیار بزرگ فارکس، هیچ کسی نمیتواند با اطمینان دقیق بازار را پیشبینی کند. با این حال، استفاده از استراتژی ترکیبی برای نوسانگیری احتمال موفقیت را بالاتر میبرد.
سوالات متداول بهترین استراتژی نوسانگیری
تحلیل تکنیکال پیشبینی روند چارت قیمت با استفاده از اطلاعات نموداری همچون قیمت، حجم و زمان است. تکنیکالیستها معتقدند همه چیز در نمودار قیمت نهفته است.
اندیکاتورها نمودارهای کمکی برای درک بهتر روند هستند که با محاسبات ریاضی رسم میشوند.
اندیکاتورها ابزارهایی مفید هستند، اما در صورتی که آنها را در یک استراتژی مناسب استفاده کنید. علاوه بر این، مدیریت سرمایه و روانشناسی را نباید فراموش کنید.