مدیریت راهبردی چیست

برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
بررسی مفهوم برنامه ریزی استراتژیک یا برنامه ریزی راهبردی در تعاریف گوناگون
برنامه ریزی استراتژیک یا برنامه ریزی راهبردی یا Strategic Planning | بیشتر برنامه ریزی ها بر اساس دیدگاه عقلایی، دارای شکل آرمان ها و اهداف طرح ها و اقدامات و منابع مورد نیاز می باشند. در این مدل ها ، ابتدا آرمان ها و اهداف سازمان تبیین شده ، سپس طرح ها و اقدامات لازم تعیین و در نهایت منابع مورد نیاز برای انجام برآورد می گردند. تغییر در شرایط محیط، سیاست ها، نگرش ها، دیدگاه ها، ساختارها، نظام ها و … عواملی هستند که بر آرمان ها و اهداف برنامه ریزی تاثیر گذاشته و در نهایت باعث تغییر برنامه می گردند.
برنامه ریزی در شکل عقلایی فوق، ظرفیت و تمانایی مقابله با تغییرات سریع محیط بیرون را ندارد و به شکست می انجامد. این شرایط موجب رشد این تفکر شد که در برنامه ریزی باید بتوان مطابق با تغییرات، جهت حرکت سازمان را تغییر داد و جهت و رفتار جدیدی را در پیش گرفت. این نگرش زمینه ساز ابداع برنامه ریزی استراتژیک شد.
برخلاف برنامه ریزی سنتی که در آن آرمان ها و اهداف تعیین می شوند، هدف برنامه ریزی استراتژیک ، تبیین و تدوین استراتژی است. امروزه به دلیل پیچیدگی در عناصر محیط خارج و ارکان داخلی سازمان، مدیریت بر سازمان ها پیچیده تر از گذشته شده و در نتیجه وظیفه مدیریت را خطیر نموده است.
برنامه ریزی راهبردی ، فرایند بررسی موقعیت فعلی و مسیر آینده سازمان، تنظیم اهداف، تدوین استراتژی برای تحقق و اندازه گیری نتایج اهداف بلند مدت سازمان و انتخاب فعالیت های لازم برای تحقق آنها در جهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاش های سازمانی برای نیل به اهداف و رسالت بلند مدت با توجه به امکانات و محدودیت های درونی و بیرونی است.
برنامه ریزی استراتژیک کوششی است برای اتخاذ تصمیم های اساسی و انجام اعمالی که ماهیت سازمان، نوع فعالیت ها و دلیل انجام آن فعالیت ها توسط سازمان را شکل داده و مسیر می بخشد . همان طور که استراتژی نظامی پیروزی در جنگ است، برنامه ریزی استراتژیک نیز انجام ماموریت های سازمان را دنبال می مدیریت راهبردی چیست کند.
برنامه ریزی استراتژیک دوراندیشی سازمان یافته ای است که مراحل زیر را در بر دارد:
الف- تعیین مأموریت ها و هدف های دور برد
ب- تفکیک مأموریت ها به هدف های کمی و کیفی کوتاه مدت، که این عمل را در اصطلاح هدف گذاری می نامند.
ج- تعیین خط مشی ها سیاست ها
د- طرح ریزی و برنامه ریزی اجرایی (تاکتیکی).
از برنامه ریزی استراتژیک انتظار می رود تا امکان مانور سازمان در محیط متغیر را برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده فراهم سازد. برنامه ریزی استراتژیک به پایان دوره زمانی مورد نظر جهش می کند و سپس به عقب باز می گردد تا مشخص سازد که در فواصل زمانی مختلف، چه اقدام هایی باید انجام پذیرد و به ویژه در زمان حاضر چه کارهایی باید انجام شود تا احتمال دست یابی به اهداف پیش بینی شده در زمان های مقرر قطعی شود.
در این نوع برنامه ریزی، دقت در جزئیات برای یک پیش بینی اهمیتی ندارد مدیریت راهبردی چیست چرا که چنین دقتی بیشتر در اهداف کوتاه مدت و بودجه های یک برنامه اجرایی سالیانه مهم است. به همین دلیل نه عبارات طولانی و نه محاسبات ریز، بلکه ایده ها و فرصت ها، هسته اصلی برنامه ریزی استراتژیک را مدیریت راهبردی چیست تشکیل می دهند. در برنامه ریزی استراتژیک فعالیت های نیل به هدف پیش بینی شده و باید به صورت جزئی، مشخص، قابل سنجش کمی یا کیفی، واقع بینانه و هم راستا با سیاست های حاکم باشد. لذا در برنامه ریزی استراتژیک بهتر است ویژگی هایی مانند انعکاس ارزش های حاکم بر جامعه، توجه به سئوال اصلی و اساسی سازمان، تعیین چارچوبی برای برنامه ریزی عملیاتی سازمان و جهت بخشی به آنها، مد نظر باشد.
در خلال برنامه ریزی استراتژیک و به شش سوال زیر پاسخ داده می شود:
۱) چه اقدامات، فعالیت ها و عملیاتی باید انجام گیرند؟
۲) اقدامات، فعالیت ها و عملیات با چه شیوه و روش هایی باید انجام گیرند؟
۳) برای انجام فعالیت ها و عملیات با شیوه های مشخص شده، چه سازماندهی لازم است؟
۴) اقدامات، فعالیت ها و عملیات در چه زمان هایی باید انجام گیرند؟
۵) برای انجام اقدامات، فعالیت ها و عملیات در زمان های مقرر، چه امکانات و منابعی لازم است؟
۶) انجام فعالیت ها و انجام عملیات در زمان های مقرر، در کجا و کدام واحد سازمانی باید انجام گیرند؟
از آنجا که مدیران ارشد نسبت به مدیران میانی معمولاً درک بهتری از سازمان دارند و مدیران میانی نسبت به مدیران ارشد از جزئیات عملیات روزمره سازمان بیشتر آگاه اند لذا برنامه های استراتژیک عمدتا توسط مدیریت ارشد و برنامه های عملیاتی توسط مدیران میانی تدوین می شود.
برنامه ریزی استراتژیک گونه ای از برنامه ریزی است که در آن هدف، تعریف و تدوین استراتژی هاست. فرآیند برنامه ریزی استراتژیک اساساً فرآیندی هماهنگ کننده بین منابع داخلی سازمان و فرصت های خارجی آن می باشد . هدف این فرآیند نگریستن از درون پنجره استراتژیک و تعیین فرصت هایی است که سازمان از آنها سود می برد و یا به آنها پاسخ می دهد. بنابراین فرآیند برنامه ریزی استراتژیک یک فرآیند مدیریتی است، شامل هماهنگی قابلیت های سازمان با فرصت های موجود. این فرآیند گام به گام است و برای هر گام آن دستورالعمل های مشخصی تجویز شده است. محصول فرآیندهای این رویکرد به ندرت یک استراتژی خلاقانه و تحول آفرین است و روش های مربوط بیشتر بر انتخاب مناسب ترین الگوی استراتژی از میان الگوهای شناخته شده متکی هستند. رویکرد تجویزی، ذهن انسان را در قالب یک فرآیند گام به گام به پیش می برد و این خود مانع بزرگی برای پرواز ذهن به اوج می باشد.
در تعریفی دیگر برنامه ریزی استراتژیک یا برنامه ریزی راهبردی روشی مدیریتی است که به سازمان در اجرای بهتر کارها، متمرکز کردن منابع و انرژی، اطمینان از هم راستا بودن تلاش اعضا و کارکنان و ارزیابی موقعیت و تطبیق درست در رویارویی با محیط متغیر کمک می کند. یک تلاش سازمان یافته، منسجم و منضبط، برای تصمیم گیری و انجام کارهای بنیادین است، که به عنوان راهنما، پیش بینی سازمان از آینده را نشان می دهد.
برنامه راهبردی ، چارچوب و جهت گیری روشنی برای مدیریت سازمان و نیز دورنمای اهداف مشترکی برای همه دست اندرکاران سازمان فراهم می آورد تا توانایی تنظیم و شناخت اولویت ها در تخصیص منابع و موقعیت ها را ایجاد و تقویت کند. از اینرو، مدیریت در شرایط بحرانی را ساده می کند.
برنامه ریزی راهبردی بر این اندیشه استوار است که یک سازمان باید در برابر یک محیط پویا و متغیر، واکنش داشته باشد. بنابراین برنامه ریزی بر تصمیم هایی تأکید دارد که از توانایی سازمان برای انجام واکنش درست در برابر دگرگونی های محیطی اطمینان حاصل کند.
برنامه ریزی استراتژیک سازمان را با محیطش تطبیق می دهد، زمینه ای برای دسترسی به اهداف ایجاد می کند، چارچوب و جهتی برای سازمان فراهم می کند تا به آینده دلخواه خود برسد. چارچوبی به وجود می آورد که با تجزیه و تحلیل کامل سازمان، محیط داخلی و خارجی و پتانسیل های سازمان در آن چارچوب می توان به مزیت رقابتی دست یافت. این امر سازمان را قادر می کند تا به روندها، اتفاقات، چالش ها و فرصت های به وجود آمده، از طریق چارچوبی که از بینش و ماموریت ایجاد شده توسط فرایند برنامه ریزی استراتژیک پاسخ دهد.
مک کن برنامه ریزی استراتژیک را فرایندی برای بازسازی و انتقال سازمانی می داند. به نظر او در برنامه مدیریت راهبردی چیست ریزی بلند مدت اهداف و پیش بینی ها براساس فرض ثبات سازمان است، در حالی که در برنامه ریزی راهبردی، نقش سازمان در محیط آن بررسی می شود.
برنامه ریزی استراتژیک باعث می شود تا سازمان فعالیت ها و خدماتش را برای برآوردن نیازهای درحال تغییر محیط تطبیق دهد. این برنامه ریزی نه تنها چارچوبی برای بهبود برنامه ها ارائه می کند بلکه چارچوبی برای ساختاردهی مجدد برنامه ها، مدیریت و همکاری ها و نیز برای ارزیابی پیشرفت سازمان دراین زمینه ها ارائه می کند.
برنامه ریزی استراتژیک آینده را پیش گویی نمی کند ولی یک مدیر را می تواند در موارد زیر یاری کند
الف) فائق آمدن مؤثر بر مقتضیات آتی
ب) ارائه فرصت به موقع، برای تصحیح خطاهای اجتناب ناپذیر
ج) کمک به تصمیم گیری درست در زمان مناسب
د) تمرکز بر اعمالی که برای رسیدن به آینده مطلوب باید انجام شوند.
دوست عزیز شما می توانید در کنار مطالعه مقالات کارآفرینی و کسب و کار در وبسایت علی خادم الرضا، مقالات متعدد تخصصی با موضوعات برنامه ریزی ، برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک ، تفکر استراتژیک ، استراتژی سازی و سایر موضوعات مرتبط با مبحث استراتژی را مطالعه کنید.
برگرفته از سند برنامه استراتژیک واحد تحقیق و توسعه سازمان اتکا
تهیه و تدوین: علی خادم الرضا
انتشار مطلب ” برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ ” با ذکر مبنع بلامانع است.
مدیریت راهبردی برند
کتاب مدیریت راهبردی برند ، بحث مدیریت برند را از دیدگاهی ترکیبی و از چشماندازهای روانشناسی و فرهنگی بررسی می کند. این رویکرد، دانشجویان را قادر میسازد با مضمون درونی موضوع برندینگ ارتباط برقرار کنند…
- دسته بندی :
شناسه محصول : 1069
- وضعیت انبار: موجود در انبار آماده ارسال از انبار فروشنده
ارسال تهران: پیک موتوری، ارسال سایر استان ها: پست پیشتاز
معرفی محصول
معرفی کتاب مدیریت راهبردی برند :
کتاب مدیریت راهبردی برند ، بحث مدیریت برند را از دیدگاهی ترکیبی و از چشماندازهای روانشناسی و فرهنگی بررسی می کند. این رویکرد، دانشجویان را با مکانیزم موضوع آشنا میکند و آنها را قادر میسازد با مضمون درونی آن ارتباط برقرار کنند. کتاب مدیریت راهبردی برند ، مفاهیم سنتیتر برند از قبیل دارایی و جای گیری برند را در این چارچوب نوآورانه با یکدیگر در میآمیزد. همچنین این چارچوب اجازه میدهد، با توجه به خریدهایی که یک نیاز عملکردی را پاسخ میدهند و به فرایندهای تصمیمگیری احساسی منجر میشوند، نگرش برند به بخشهای عملکردی و احساسی تقسیم شود.
کتاب مدیریت راهبردی برند ، با پشتوانه یک بنیان نظری مستحکم، مبانی قدرتمندی را در موضوع مدیریت برند ارائه میدهد. با وجود مثالهای متعددی از برندهای سرشناس همچون ایکیا، استاندارد لایف، کوکاکولا و ایزی جت و مطالعات موضوعی درباره شرکتها و برندهایی همچون ماسترکارد، اندرکس، نسکافه گلد بلند و انبوه تصاویر، دانشجویان خواهند توانست با عملکرد واقعی نظریهها آشنا شوند و درکی همه جانبه از موضوع داشته باشند.
کتاب مدیریت راهبردی برند نوشته ریچارد الیوت و لری پرسی ، ترجمه عنوان اصلی کتاب Strategic brand management است. کتاب توسط دکتر احمد روستا یکی از برجسته ترین اساتید بازاریابی و فروش ایران و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی به فارسی ترجمه شده است.
کتاب «مدیریت راهبردی فرهنگی» منتشر شد
کتاب «مدیریت راهبردی فرهنگی» تالیف مشترک سیدصابر امامی و مهدی یاراحمدیخراسانی با مقدمهای از حجت الله ایوبی و از سوی انتشارات جهاد دانشگاهی به بازار کتاب عرضه شد.
به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب در هشت بخش مفهوم شناسی فرهنگ، جریان شناسی مدیریت فرهنگی، چالشهای فرهنگی در مدیریت، مدیریت تفاوتهای فرهنگی، فعالیت فرهنگی موثر، حوزه فعالیت مدیریت فرهنگی و معرفی فرصتها در مدیریت فرهنگی به چاپ رسیده است.
در بخشی از مقدمه به قلم حجت الله ایوبی آمده است: مدیریت و برنامهریزی راهبردی یکی از پرکاربردترین ابزار مدیریتی امروز است. تمامی سازمانها و نهادهای موفق دنیا بخش عمدهای از موفقیت خود را مرهون برنامهریزی راهبردی میدانند. استراتژی عامل کلیدی موفقیت در فعالیتهای مختلف در دورههای زمانی گوناگون بوده است و بی شک بدون آن فرد، شرکت، سازمان و یا جامعه دچار سردرگمی خواهد شد. بهطورکلی میتوان گفت در مسیر تدوین راهبرد از سه روش و رویکرد کلی تجویزی، توصیفی، ترکیبی استفاده مینمایند که هریک دارای ویژگیهای منحصر به فرد خود میباشند که زیر ساخت اصلی تحقق آن تفکر راهبردی است.
به اعتقاد رئیس سامان سینمایی کشور، تفکر راهبردی، یک فرایند ذهنی است که از طریق خلاقیت و شهود، نمای یکپارچهای از فعالیتهای سازمان در ذهن مدیر ایجاد میکند. سازمانهای فرهنگی از جمله سازمانهایی هستند که در محیطی بسیار متغییر و پیچیده فعالیت میکنند و به همین دلیل نیازمند برنامه ریزی راهبردی و پیش از آن رخ دادن تفکر راهبردی در ذهن مدیران این سازمانها میباشند. به طور کلی مجموع این نیازها در بستهای بزرگتر با نام مدیریت راهبردی فرهنگی نمود میبابد. در برنامهریزی راهبردی فرهنگی با شناخت نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدها، بهترین شیوه برای دستیابی به اهداف تعیین میشود.
پشت جلد کتاب «مدیریت راهبردی فرهنگی» هم آمده است: از آنجا كه پیشرفت در تمامی شئون اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یك جامعه متكی بر فرهنگ آن جامعه است و تا زمانی كه فرهنگ جامعهای موافق با پیشرفت و توسعه نباشد، پیشرفت آن جامعه ممكن نخواهد بود. بر این اساس میتوان گفت اگر جامعهای موافق توسعه (به معنی عام آن) نباشد، برای دستیابی به پیشرفت در ابعاد گوناگون باید به اصلاح و تحول فرهنگ در جهت توافق آن اقدام نمود. از طرفی با توجه به اینكه شرایط درون و برون جامعه دائماً در حال تحول میباشد، برای اینكه بتوان تغییرات را در مسیر درستی قرار داد و آن را تبدیل به شیوههای زندگی مردم نمود، نیاز است كه تحولات از یك فرهنگ پشتیبان برخوردار باشد و این زمانی امكانپذیر است كه بتوان همزمان فرهنگ را نیز توسعه داد. توسعه فرهنگی یعنی افزایش شمول دامنه فرهنگ روی مسائل مختلف جامعه از یك طرف و تقویت میزان اعتقاد و پایبندی به مولفههای فرهنگی از طرف دیگر. بنابراین برای تحقق این دو مقوله مهم مدیریت راهبردی فرهنگی، راه گشا خواهد بود.
بنا بر این گزارش، کتاب «مدیریت راهبردی فرهنگی» با قیمت نه هزار تومان در کتابفروشیهای کشور در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.
5 دلیل اهمیت مدیریت استراتژیک در سازمان ها
امروزه یکی از مهمترین اقداماتی که یک مدیر باید به آن توجه ویژهای داشته باشد موضوع مدیریت استراتژیک است. شاید بتوان به جرات گفت مهمترین موضوع مورد توجه یک مدیر، استراتژی سازمان است.
اینکه مدیر بتواند جهان تجارت و محیط کسب و کار خودش را به خوبی درک کند و بتواند بررسیهای لازم را نسبت به محیط اطراف و محیط کسب و کار خودش داشته باشد یک مزیت رقابتی به حساب می آید و مسلماً می تواند در دنیای رقابت از رقیبان خودش پیشی بگیرد.
امروزه با توجه به گسترش روابط داخلی و خارجی و همچنین دورانی که دولتها نفوذ بسیار جدی و شدید بر روی عملیات بازرگانی، تجارت و کسب و کارها دارند درک مدیریت استراتژیک یکی از ضروری ترین موضوعاتی است که کسب و کارها باید به آن توجه کنند، چرا که بدون مد نظر قرار دادن استراتژی نمی توانند روند مطلوبی را انتظار داشته باشند.
این مهم است که کارکنان و سرپرستان و مدیران میانی هم با مدیریت استراتژیک آشنا باشند، آنها با دانستن این موضوع و یادگیری اهمیت استراتژی می توانند به سازمان کمک بکنند تا سریعتر به برنامهها و اهداف بلند مدت خود دست پیدا کند و همچنین ارتباط برنامه استراتژیک سازمان با شرح وظایف و شغل خود را هم می توانند بهتر درک کنند و در نتیجه عملکرد شغلی بهتری را می توان از آنها مشاهده کرد.
اگر این اتفاق نیفتد، یعنی آشنایی مدیران و کارکنان سازمان یا استراتژی سازمان، نمی توان از برنامه های استراتژیک سازمان انتظار بهبود و پیشرفت را داشت.
در ادامه به برخی از مهمترین دلایل اهمیت اجرای مدیریت استراتژیک و آگاهی از مدیریت استراتژیک توسط مدیران می پردازیم:
- اگر مدیریت استراتژیک به صورت سیستماتیک اجرا شود باعث میشود سازمان در مقابل تغییرات محیطی غافلگیر نشود و اتفاق ها و مسائلی که در جامعه رخ میدهد کمترین تاثیر را بر روی روند رشد سازمان بگذارد. این موضوع زمانی بیشتر نمود می کند که تغییرات مختلف و سریع در جامعه، تاثیرات بسیاری بر روی کسب و کارها می گذارد و خیلی اوقات این تاثیرات ممکن است یک سازمان را به مرز ورشکستگی برساند.
- مدیریت استراتژیک با تعیین اهداف بلند مدت و همچنین تعیین جهت حرکت سازمان برای رسیدن به آن اهداف، به سازمان و کارکنان سازمان انگیزه لازم را می دهد و حرکت و هماهنگی صحیحی را بین کارکنان سازمان ایجاد می کند و از این طریق سازمان سریع تر می تواند به خواسته ها و اهداف خودش دست یابد.
- طبق بررسیها مشخص شده مدیریت استراتژیک در سازمان ها باعث موفقیت بیشتر و رضایت بیشتر کارکنان آن سازمان بوده چراکه کارکنان خود را در رسیدن سازمان به اهداف شریک میکند و مسیر حرکت نیز برای آنها کاملا مشخص است و همین موضوع باعث میشود روحیه و مدیریت راهبردی چیست انگیزه کارکنان به مراتب افزایش پیدا کند.
- مدیریت استراتژیک، تصمیمگیری در سازمانها را سیستماتیک میکند و این موضوع به علت ارتقاء آگاهی مدیران نسبت به استراتژی سازمان است، این تصمیم گیری ها باعث میشود سازمان روند روبه رشد بسیار مدیریت راهبردی چیست عالی را داشته باشد. هر چه مدیران در تصمیم گیری خبره تر شوند، مطمئناً می توانند دستاوردهای بهتری را هم داشته باشند.
- مدیریت استراتژیک به هماهنگی ارتباطات بهتر و تخصیص بهتر منابع در سازمان کمک می کند چرا که در برنامه استراتژیک این اصل وجود دارد که برای هر اقدامی منابع مورد نیاز آن اقدام نیز مشخص و تخصیص داده شود این موضوع به سازمان ها کمک می کند مدیریت بهتری بر روی منابع سازمانی خود داشته باشند و این مدیریت می تواند علاوه بر ایجاد موفقیت و رشد در کسب وکار، بهره وری و کاهش هزینه ها را هم بدنبال داشته باشد.
می توان نتیجه گیری کرد مدیرانی که به موضوع مدیریت استراتژیک اهمیت بیشتری میدهند و مدیریت استراتژیک را به عنوان یکی از اولویت های اصلی خود انتخاب میکنند مدیران حرفه ای تر خواهند بود و بهتر و سریعتر می توانند کسب و کار خودشان را در مسیر موفقیت انداخته و رشد و توسعه سازمان خودشان را در سالهای آینده مشاهده کنند این سازمانها و این کسب و کارها که چنین مدیرانی دارند و به مدیریت استراتژیک اهمیت ویژهای میدهند مطمئناً نسبت به رقبای خود جایگاه بهتری خواهند داشت و انتظار سود و موفقیت مالی مدیریت راهبردی چیست فوق العاده برای سازمان آنها اصلاً دور از انتظار نیست.
مطلب فوق برداشتی از کتاب مدیریت استراتژیک در بازرگانی و صنایع، نوشته دگتر مهدی ابراهیم نژاد است.
کارآفرینی راهبردی چیست؟
هم کارآفرینی و هم مدیریت راهبردی رویکردهایی هستند که با ارائه مدلها و ابزارهای متنوع این امکان را برای کسبوکارها به وجود آوردهاند تا با بهرهبرداری از فرصتهایی که در محیط کسبوکارشان درک کردهاند، تحول ایجاد کنند، کسبوکارها را توسعه داده و درنهایت به خلق ارزش بپردازند.
کارآفرینان توانایی شناخت فرصتهایی را دارند که به نظر میرسد افراد عادی آنها را نمیبینند و در کشف آنها ناتوانند و مدیریت راهبردی با در اختیار قرار دادن ابزارها و مدلهای مختلف، کارآفرینان را قادر خواهند ساخت تا از این فرصتهای شناساییشده برای معرفی محصولات و خدمات نو و سودمند برای بازار رقابتی بهره بگیرند و در نهایت با تکیه بر قابلیتهای رقابتی، ارزش خلق کنند؛ بنابراین کارآفرینی راهبردی یکی از کلیدیترین ابزارهای در دست صاحبان کسبوکارها و کارآفرینان برای شروع، توسعه و احیای کسبوکار است.
همانگونه که عنوان شد کارآفرینی راهبردی حاصل تلفیق دو رویکرد یا مفهوم اساسی کارآفرینی و مدیریت راهبردی است.
کارآفرینی راهبردی چیست؟
کارآفرینی، ایجاد و بهرهبرداری از فرصتهای سودآوری است که در محیط خارجی کسبوکار وجود دارد. هنر یک کارآفرین دیدن بسیاری از نادیدنیها است، فرصتهایی که همه کس قادر به شناسایی آنها نیست؛ اما سؤال کلیدی این است که آیا تنها شناسایی فرصتها و شروع یک کسبوکار برای موفقیت یک کسبوکار کافی است. جواب منفی است. بعضاً شرکتهایی هستند که در مرحله شروع یک کسبوکار بسیار خوب عمل میکنند اما پایداری آنها حتی به یک ماه هم نمیرسد. ابزار پوششدهنده این شکاف، مدیریت راهبردی است، رویکردی که به صاحبان کسبوکار مسیر و چارچوبی را نشان میدهد که بتوانند به یک سود رقابتی دائم و توانایی مستحکم در جهت رسیدن به سودآوری پایدار که هدف غایی همه کسبوکارها است برسند. رسیدن به یک جایگاه مطلوب در بازار رقابتی، خلق توانمندیها، منابع ارزشمند منحصربهفرد و تبدیل آنها به مزیت رقابتی پایدار تنها از طریق بهرهگیری از مدیریت راهبردی برای کارآفرینان و صاحبان کسبوکارها میسر میشود؛ لذا کارآفرینی راهبردی بهعنوان یک راهنما، با ارائه یک چارچوب تلفیقی از راهبرد و کارآفرینی پیمودن مسیر پیشرفت و توسعه را برای کارآفرینان تسهیل کرده است.
یکی از شایعترین سوگیریهایی که متأسفانه در حوزه مدیریت در ایران به وجود آمده، این است که اکثر افراد کارآفرینی را تنها در اولین گام خلق یک کسبوکار میدانند و بر این باورند که کارآفرینی یعنی شروع یک کسبوکار جدید؛ درصورتیکه بر اساس مفهوم کارآفرینی راهبردی، کارآفرینی مراحل مختلفی دارد که هر مرحله نیازمند راهبرد متمایزی است که این راهبردها در حقیقت مسیر پیشرفت یک کسبوکار از ابتدای شروع فعالیت تا مرحله احیای کسبوکار برای کارآفرین را مشخص میکند.
کارآفرینی راهبردی چیست؟
بهطورکلی راهبردهای کارآفرینی بر اساس مراحل چرخه عمر کسبوکار، در سه دسته زیر طبقهبندی میشوند:
کارآفرینی راهبردی چیست؟
بر اساس این دستهبندی، هر کسبوکار بر اساس جایگاه خود در چرخه عمر کسبوکار باید راهبردهای مقتضی را اتخاذ کند. ماهیت و عناصر کلیدی در راهبردهای کارآفرینی برای کسبوکار در حال ظهور، خلاقیت، شناخت، تجزیهوتحلیل و ارزیابی فرصتهای محیطی است. هنر کارآفرین در این مرحله از چرخه عمر کسبوکار، کشف و ارزیابی فرصتها برای شروع یک کسبوکار جدید است که معمولاً توأم با خلاقیت است. در این مرحله است که مأموریت کسبوکار و چشمانداز و ارزشها شکل میگیرد. عناصر کلیدی در راهبردهای مرحله رشد، اجرای فرصتها و بهرهگیری از راهبردهای رشد برای ورود مدیریت راهبردی چیست به بازارهای جدید و گسترش کسبوکار است. از این مرحله نیاز کارآفرین به هنر مدیریت راهبردی بیشتر میشود، بهرهگیری از راهبردهای رشد، ائتلافهای راهبردی همه از ابزارهای راهبردی در این مرحله هستند که یک کارآفرین باید بهصورت اثربخش از آنها استفاده کند. ضمناً که تیم مدیریت کسبوکار در این مرحله تکمیل میشود و کمکم کسبوکار شکل نظاممند و فعالیتها شکل فرآیندی به خود میگیرد. در مرحله تثبیت، جنس راهبردها از نوع احیای کسبوکار و تزریق نوآوری در کسبوکار برای پیشگیری از کاهش و انحلال کسبوکار است؛ شرکت از شکستها درس گرفته است، به یک ثبات نسبی در سودآوری رسیده است ولی درعینحال ماهیت این مرحله بسیار خطرپذیر است، اگر بهموقع راهبردهای مربوط به احیای کسبوکار انجام نگیرد چهبسا ممکن است کسبوکار بهسوی کاهش و بعضاً انحلال حرکت کند لذا کارآفرین باید در این مرحله نوآوری را بهعنوان مهمترین عامل بقا و موفقیت تزریق کند و چهبسا بسیاری از صاحبنظران حوزه راهبرد بر این عقیده استوارند که این تزریق باید از مرحله رشد انجام شده باشد تا در مرحله تثبیت و جایی که کسبوکار به نقطه بلوغ خود میرسد، برداشت شود. پس همانطوری که گفته شد کارآفرینی تنها شروع یک کسبوکار نیست و یک کارآفرین در هر کدام از مراحل چرخه عمر کسبوکار باید راهبردهای مقتضی را اتخاذ کند. نیازهای راهبردی کسبوکارها در مراحل مختلف از چرخه عمر کسبوکار با یکدیگر متفاوت است. هنر یک کارآفرین شناخت این نیازها و تعیین بهترین راهحل برای پوشش آنها است که این راهحلها را مدیریت راهبردی به کارآفرین ارائه میدهد. مدلهای پورتر، مینتزبرگ، دیوید، گروه مشاوران بوستن و مکنزی و دیگر صاحبنظران حوزه راهبرد، همه و همه ابزارهایی هستند که به کارآفرین در کلیه مراحل عمر کسبوکار این کمک را میدهند تا بهترین راهبرد را به کار گیرد. در یک جمله میتوان گفت یک فرد باید برای موفقیت در کسبوکار خود، هم کارآفرین باشد و هم راهبرد است.
مقدمه
نیاز برای برقراری تعادل بر روی رفتار فرصتطلبانه (کارآفرینی) و رفتار مزیت طلبانه (مدیریت راهبردی)، یک نگرانی مدیریتی مختصری را مطرح ساخته است. دستیابی موفقیتآمیز به این تعادل را میتوان کارآفرینی راهبردی نامید. Hitt و Sirmon در سال ٢٠٠٣، کارآفرینی راهبردی را بهعنوان یک دنبالهی ۴ خطی از مراحلی مطرح ساختند که بهوسیلهی آنها یک شرکت میتواند حادثههای ضمنی رفتار راهبردی و کارآفرینی را در یک پروسهی کارآفرینی راهبردی تغییر دهد. این ۴ مؤلفه عبارتند از:
١- طرز فکر کارآفرینانه: بهمنظور تشخیص فرصتها (کارآفرینانه)
٢- مدیریت منابع بهصورت راهبردی
٣- ایجاد نوآوری (کارآفرینانه) و
۴- اجرای مزایای رقابتی (راهبردی)
نگاهی به نظام اقتصادی و اجتماعی در بسیاری از کشورهای پیشرفته و نو توسعهیافته، جهان نشان میدهد که ایجاد و حمایت از بنگاههای خرد و کوچک یکی از اولویتهای اساسی در برنامههای توسعه اقتصادی این کشورها است. این بنگاههای اقتصادی علیرغم آنکه به سرمایهگذاری کمتری نیاز دارند، بازدهی بیشتری داشته و در ایجاد اشتغال، ایجاد بستر مناسب برای نوآوری و اختراعات و افزایش صادرات این کشورها، نقش مهمی دارند.
با توجه به مشکلاتی که اینگونه بنگاهها با آنها روبهرو هستند، در کشورهای مختلف قوانین و تسهیلات گوناگونی برای حمایت از آنها به وجود آمده است و ایجاد فضای مناسب برای کمک به رشد و توسعه آنها یکی از مسئولیتهای اصلی دولتها است.